**گل سرخ**

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم

**گل سرخ**

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم

سپاس

 

 

چه دلپذیر است این که گناهانمان پیدا نیستند؛ 

وگرنه مجبور بودیم هر روز خودمان را پاک بشوییم... شاید هم می بایست زیر باران، زندگی میکردیم. 

و باز٬ چه دلپذیر و نیکوست این که دروغ هایمان٬ شکلمان را دگرگون نمیکنند... چون در این صورت٬ حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم. 

خدای رحیم! تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس... 

فدریکو گارسیا لورک

در سرزمین عشق

 

 

 

خدایا!

تو خورشید را برای روز آفریدی

تا با درخشش، روز معنا پیدا کند.

در دل من نیز نوری از عشق روشن کن

تا دل معنا دهد.

خدایا!

به پرنده بال عطا فرمودی

که بگشاید و پرواز کند.

به عشق نیز شهامتی ده تا دوست بدارد

ولی به اسارت نکشد!

خدایا!

به درخت آموختی

چهار فصل را ببیند و در باد و طوفان و باران، خود را به تو بسپارد.

به من نیز بیاموز چهار فصل زندگی‌ام را

ببینم و خودم را

در نداشتن‌ها و داشتن‌ها

در غم‌ها و شادی‌ها

در از دست دادن‌ها و به دست آوردن‌ها

در بودن‌ها و نبودن‌ها

به تو بسپارم.

خدایا

 

خدایا! سخاوت و بزرگی تو نهایتی ندارد، تو مثال دریایی بی‌کرانی و من چون قطره‌ای ناتوان! کاش میشد بسان پرنده‌ای در کوچه‌های غبارآلود زمانه آنقدر پرواز کنم تا به تو برسم! خدایا میخواهم از این زمین آلوده‌ی خاکی، از این زندگی پر هیاهو رها و چنان قطره‌ای در دریای عظمت تو فنا شوم!

 

لحظه لحظه نور

به نام خداوند نعمت بخشنده رحمت گستر

أنّا اَنزلناهُ فی لَیلَةُ القَدر(1) همانا ما قرآن مجید را در شب قدر نازل فرمودیم

وَ ما اَدراک ما لیلة القَدر(2) و تو چه میدانی شب قدر چه شبی است؟

لَیلَةُ القَدر خَیر من الف شَهر(3) مقام شب قدر از هزار ماه برتر است.

تَنَزَلُ الملائکةُ والرّوحُ فیها بِإذن ربهم مِن کُل امر(4) فرشتگان و روح بزرگ در این شب به امر آفریدگارشان

سلام هِی حَتی مطلَعِ الفجر(5) این شب مقدس تا صبحگاه، سرشار از سلامت و رحمت است.

شب از نیمه گذشته و تا سحرگاه ساعتی بیش باقی نمانده؛ خواب از چشمانم رمیده، اندیشه‌ای نورس بی‌تابم نموده و گریخته و من چه شتابان در پی او می‌دوم تا بدان دست یابم.

طنین ربنا از خردسالی به کام جانم شیرین بود؛ شاید روزگاری که برای اولین بار لب فرو بستن از خوردن و آشامیدن را آموختم و در لحظه افطار بوسه مادر گونه‌ام را نوازش داد و نوازش پدر، بهانه قد کشیدنم شد و امروز طنین ربنا غوغایی در وجودم به پا میکند.

بیا با من باز ربنا گویان به مدد آن قادر مطلق در شب‌های نورانی قدر، قدر خویش را در لابه‌لای چشم‌پوشی‌ها و مهربانی‌های او بازیابیم و با خود و آن رب یکتا عهدی نو بندیم که دیگر دم الهی وجودمان را به لجن معصیت آلوده نسازیم و به گاه لغزش شرمگین بوده و طلب مغفرت را به فراموشی نسپاریم، قدر و ارزش روح الهی خویش را بشناسیم تا در شب‌های نورانی قدر به وادی سلامت و رحمت رسیم.

من ترنم ترانه هستی را تقدیمت میکنم تو نیز در ثانیه‌های دلشکستگی از من یاد کن!

من در لحظه زلال افطار به یاد معصومیت اولین روز، برای شفافیت و نورانیت قلبت دعا میکنم تو نیز!

من در سکوت شب‌های سحر بر سجاده نیاز، از نجوای ناگفته‌هایت می‌سرایم تو هم برای من بسرای از قلم عفو پروردگار بر جریده سیاه اعمالم!!

تو برای من و من برای تو...

قلبی نورانی، نیتی پاک، ضمیری آرام، وجودی ثمربخش، عاقبتی ختم به خیر و هزاران هزار دعای دیگر.

التماس دعا 

خداوندا

خداوندا  

   تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری  

       شکسته قلب من جانا  

            به عهد خود وفا کن...