**گل سرخ**

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم

**گل سرخ**

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم

خدایا شکر

 

خدایا به داده و نداده و گرفته ات شکر:

که داده ات نعمت است؛ نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان.

 

  

 

خداوندا مرا شرم و حیا ده

دلی پاک و پر از لطف و صفا ده

دلی کز او محبت خیزد و مهر

به نیکان آنچه را دادی به ما  ده

دلم را با حقیقت آشنا کن

یقین و باور و صبرم عطا کن

مرا صبری بده چون صبر ایوب

دلم را خالی از شرک و ریا کن

مرا دورم کن از بخل و حسادت

ز بغض و کینه و کفر و عداوت

مرا آنی به خود مگذار یا رب

موفق کن به انجام عبادت.

مناجات نامه

 

 

ای کارنده ی غم پشیمانی در دلهای آشنایان! ای افکننده ی سوز در دلهای تابان! ای پذیرنده ی گناهکاران و معترفان! کس باز نیامد تا باز نیاوردی و کس راه نیافت تا دست نگرفتی. دست گیر که جز تو دستگیر نیست. دریاب که جز تو پناه نیست و سؤال ما را جز تو جواب نیست و درد ما را جز تو دارو نیست و از این غم، ما را جز تو راحت نیست.

 

گاهی به آسمان نگاه کن

 

الهی! اول تو بودی و آخر تویی، همه تویی و بس، باقی هوس.

الهی! چون از یافت تو سخن گویند، از علم خویش بگریزم.

خدایا! نه شناخت تو را توان نه ثنای تو را زبان، نه دریای جلال و کبریای تو را کران، پس تو را مدح و ثنا چون توان، تو را نداند کس، تو را تو دانی و بس.

الهی! نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.

الهی! ضعیفان را پناهی، مومنان را گواهی، چه عزیز است آن کس که تو خواهی.

خداوندا! یک دل پر درد دارم و یک جان پر زجر، عزیز دو گیتی! این بیچاره را چه تدبیر؟

خداوندا! خود کردم و خود خریدم، آتش بر خود، خود افروزانیدم.

مهربانا! اکنون که در غرقاب ام، دستم گیر که گرم افتادم.

الهی! هر چه بی طلب به ما دادی، به سزاواری ما تباه مکن و هر چه به جای ما کردی از نیکی، به عیب ما بریده مکن و هر چه نه به سزای ما ساختی، به ناسزایی ما جدا مکن.

الهی! ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد، ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت، ای ظاهر بی صورت و ای باطن بی سیرت و ای بخشنده ی بی منت، ای داننده ی رازها، ای شنونده ی آوازها، ای بیننده ی نمازها، ای شناسنده ی نام ها، ای رساننده ی گام ها، ای مطلع بر حقایق، ای مهربان بر خلایق، عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر و بر عیبهای ما مگیر که تو قوی و ما حقیر، از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت. 

گاهی به آسمان نگاه کن...

خدایا!

متبرکم گردان تا عشق ورزیدن و خندیدن را بیاموزم.

به همه عشق بورزم، حتی کسانیکه مرا دوست ندارند؛ درکم نمی کنند؛ به من آسیب رسانده اند؛ از من بد گفته اند و از من بهره کشی کرده اند.

به امید آنکه در همه ی شرایط و موفقیتهای زندگی بخندم و بدانم که در هرچه روی می دهد، رحمت تو نهفته است.

خدای من!

بی تو در چنگال مرگ، اسیرم. بی تو زندگی، کویری است برهوت.

خدای من!

مبادا که در هیچ کاری، یاد تو را فراموش کنم. به درونم رو می کنم و پیوسته با آگاهی از حضور مقدس تو زندگی می کنم؛ به امید آنکه هر روزم، پیشکش عشقی به درگاه تو باشد.

خدایا!

نه در پی ثروتم نه در پی جست و جوی قدرت، نه لذت این دنیا را می خواهم، نه آسایش آن دنیا را.

نیازمند توأم، فقط تو.

مرا موهبت شوق عشق به وصال درگاهت عطا کن تا شب ها بیدار باشم و نیایش کنم و روزها به دیگران یاری رسانم تا بارشان را در راه دشوار زندگی بر دوش کشند. 

                  

دست دعا، چشم امید

خداوندا! ای پناهگاه تبعیدیان! گریزگاه گریزندگان! مأمن پناهندگان! مأوای سالکان! ای امید محرومان و رانده شدگان! ای منجی به هلاک افتادگان و پای در گل ماندگان!

ای نگه دارنده ی بینوایان! ای چراغ در راه ماندگان! ای دست گیرنده ی از فقر بر زمین افتادگان! و ای شنوای ناله ی فریاد در گلو ماندگان! ای مرهم زخم خوردگان! ای پشتیبان مستضعفان! ای پناه وحشت زدگان! ای فریادرس اندوهگینان! و ای قلعه ی آوارگان!

اگر پناهنده به درگاه عزّ تو نشوم، به کجا پناهنده شوم؟ مطمئن تر از قلعه ی قدرت تو کجاست؟

خدایا! گرگان درنده ی گناهانم مرا به دامن عفو تو آویخته اند، مرانم. خطاهایم مرا به کوچه ی اغماز تو کشیده اند، مخواه که نمانم. نادرستی رفتارم مرا در زیر سایه ی پرده پوشی تو نشانده است، به کس منمایانم. آلودگی ام مرا به چشمه ی عفو تو گسیل داشته است، راضی مشو که تشنه بمانم.

خدایا! من از بیم کیفر تو و وحشت انتقام تو به تو پناه آورده ام. مولای خویش را آزرده ام و از ترس مجازات او، دامن خود او را چسبیده ام. گل را شکسته ام و به دامان باغبان پناهنده شده ام. آب فطرت خویش گل آلوده کرده ام و خالقی را به شفاعت می طلبم.

خدایا! نافرمانی تو کرده ام و از بیم نگاه خشم آلوده تو، به زیر شولای مهر تو پنهان می شوم. گریزگاهی جز به سوی تو نیست.

خدای من! سزای کوبنده ی در، نگشادن نیست و سزای پناهنده، راه ندادن نیست. جزای آنکه دردآلوده تا قله ی عز تو بالا آمده است، به دره سوق دادن نیست.

خدایا! گرسنه ای که غریب افتاده است و جز راه خانه ی تو نمی داند، سزاوار گرسنه ماندن نیست.

خدایا! به دردمند مویه کننده، خشمگین نگریستن رواست؟ بیچاره ی پناه آورده را از خویش راندن، شایسته است؟

خدایا! ما چون کوری که بوی منزل معشوق را دنبال می کند، رو به سوی تو راه افتاده ایم. از چاه های بین راه نیز دست گیرمان تویی چراکه ما در جاده ی توجه تو گام برمی داریم. ما از اقصای دیدرس بی منتهای تو می آییم. ما در فضای نگاه تو تنفس می کنیم. مگر نه اینکه ما ازآن توایم؟ بی تو کیستیم؟

خدایا! به تقدس برگزیدگان فرشتگانت و شایستگان بندگانت، سپری ما را عطا کن که از خنجرهای مهلک و تیرهای آفت بار و زخم بلاهای ایمان خوار، حفظ کند.

خدایا! آرامش در دست توست و جان، تنها با دم تو قرار می یابدو دل، تنها با یاد تو اطمینان می پذیرد.

خدایا! جوی کوچک وجود ما تنها با پیوستن به دریای تو آرام می گیرد. آرامشی از خویشتن نصیبمان فرما و آینه ی صور ما را با نورهای محبت خویش، جلا بخش.