خدایا...
ای مهربانترین مهربانان...
کسی به شوق تو می خواهد پرواز کند تو پر و بالش باش...
کسی به شوق تو می خواهد بروید تو آبش باش...
کسی از سوزش دل با تو سخن می گوید تو زبانش باش...
کسی تو را بی آنکه بداند جستجو می کند تو مقصد و مقصودش باش...
کسی تو را صدا می کند تو ندایش باش...
کسی به تو عشق می ورزد تو معشوقش باش...
21) همانا کسانی که به آیات خدا کافر شوند و انبیاء را بی جرم و به نا حق بکشند و با آن مردمی که خلق را به عدل و درستی خوانند نیز دشمن شده و به قتل رسانند (ای پیغمبر) آنها را به عذاب سخت دردناک بشارت ده.
22) آنها هستند که اعمالشان تباه و ضایع گردیده در دنیا و آخرت و هیچ کس برای نجات (از عذاب خدا) یاری آنها نخواهد کرد.
23) آیا ننگری که چون آنها (یعنی علمای یهود) که بهرهای از کتاب یافتهاند، دعوت شدند تا کتاب خدا بر آنها حکم کند، گروهی از آنان (به غرور ریاست باطل دو روزه دنیا) از حکم حق اعراض کرده و روی برگردانند؟
24) بدین سبب (مطیع حکم خدا نشوند) که گویند: ما را هرگز در آتش جز اندک زمانی (هفت روز یا چهل روز که زمان گوساله پرستی آنهاست) عذاب نکنند، و این سخنان که به دروغ بر خود بستهاند آنها را در دین مغرور گردانیدهاست.
25) پس چگونه خواهد بود حال آنها (و چه عذاب شدید و ذلْت به آن مغروران رسد) هنگامی که جمع آوریم آنان را در روزی که هیچ شک در آن نیست؟ و البتّه هر شخصی آن روز به تمام اجزای اعمال خود خواهد رسید و به هیچ کس ستمی نخواهد شد.
26) بگو (ای پیغمبر): بار خدایا! ای پادشاه ملک هستی! تو هر که را خواهی، مُلک و سلطنت بخشی و از هر که خواهی، بگیری و به هر که خواهی، عزّت و اقتدار بخشی و هر که را خواهی، خوار گردانی؛ هر خیر و نیکوئی به دست تو است و تنها تو بر هر چیز توانائی.
27) شب را در پرده روز نهان سازی و روز را در شب ناپدید گردانی و زنده را از مرده و مرده را از زنده برانگیزی و به هر که خواهی روزی بی حساب عطا کنی.
28) نباید اهل ایمان، مؤمنان را وا گذاشته و از کافران دوست گیرند و هر که چنین کند رابطه او با خدا مقطوع است مگر برای در حذر بودن از شرّ آنها (تَقیّه کند) و خدا شما را از عقاب خود میترساند و (بدانید که) بازگشت همه به سوی خدا خواهد بود.
29) بگو (ای پیغمبر): هر چه را در دل پنهان داشته و یا آشکار کنید، به همهی آنها خدا آگاه است و هر چه در آسمانها و زمین است دانا است و خدا (به قدرت کامله) بر همه چیز توانا است.
30) روزی که هر شخصی هر کار نیکو کرده همه را پیش روی خود حاضر بیند و آنچه بد کرده آرزو کند که ای کاش میان او و عمل بدش به مسافتی دور جدائی بود! خداوند شما را از عِقاب خود میترساند که او را در حقّ بندگان بسی مهربان است.
31) بگو (ای پیغمبر): اگر خدا را دوست میدارید، مرا پیروی کنید که خدا شما را دوست دارد و گناه شما را ببخشد که خداوند آمرزنده و مهربان است.
32) بگو: فرمان خدا و رسول را اطاعت کنید و اگر از آنان روی گردانید (و کافر شوید) همانا کافران را هرگز خدا دوست نخواهد داشت.
33) به حقیقت، خدا برگزید آدم و نوح و خانوادهی ابرهیم و خانوادهی عِمران را بر جهانیان.
34) فرزندانی هستند، برخی از نسل برخی دیگر، و خدا (به اقوال و احوال همه) شنوا و دانا است.
35) آنگاه که زن عمران گفت: پروردگارا! من عهد کردم فرزندی که در رحِم دارم از فرزندی خود در راه خدمت تو آزاد گردانم، این عهد من بپذیر که تو دعای بندگان را بشنوی و اجابت کنی و به اسرار و احوال همه آگاهی.
36) چون فرزند بزاد، (از روی حسرت) گفت: پروردگارا! فرزندی که زادهام دختر است و خدا بر آنچه زائیده شده داناتر است و (عرض کرد: الها!) پسر و دختر (در کار خدمت حرم) یکسان نخواهد بود و من او را ‹مریم› نام نهادم و او و فرزندانش را از شرّ شیطان رجیم در پناه تو آوردم.
37) پس خداوند او را به نیکوئی پذیرفت (که از مقبولان درگاهش نمود) و او را به تربیتی نیکو پرورش داد؛ و زکریّا را برای کفالت و نگهبانی او برگماشت و هر وقت زکریّا به صومعه عبادت مریم میآمدند رزق شگفت آوری مییافت (میوهی زمستانی را در تابستان و تابستانی را در زمستان در اطاق عبادت او میدید) میگفت که: ای مریم! این روزی از کجا برای تو میرسد؟ پاسخ میداد که: این از جانب خدا است که همانا خدا به هر کس خواهد، روزی بی حساب دهد.
38) در آن هنگام که زکریا (کرامت مریم را مشاهده کرد) عرض کرد: پروردگارا! مرا به لطف خویش فرزندانی پاک سرشت عطا فرما که همانا توئی مستجاب کننده دعا.
39) پس زکریا را فرشتگان دعا کردند هنگامی که در محراب عبادت به نماز ایستاده که: همانا خدا تو را بشارت میدهد و به ولادت یحیی، در حالی که او به نبوت عیسی کلمهی خدا گواهی دهد و او خود در راه خدا پیشوا و پارسا و پیغمبر از شایستگان است.
40) (زکریا) عرض کرد: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که مرا سنّ پیری فرا رسیده و اهل من نیز عجوزی نازا باشد؟ گفت: چنین است کار خدا (هرگز نیازمند به اسباب نیست) هر چه بخواهد میکند.
1) الم (این حروف اسرار الهی است).
2) خدای جهان نیست جز آنکه زنده و پایندهی ابدی است.
3) (آن خدائی که) قرآن را بسوی تو به راستی فرستاد که دلیل راستی کتب آسمانی پیش از او باشد، و پیش از قرآن کتاب تورات و انجیل را فرستاد.
4) برای هدایت مردم، و کتاب کامل جدا کننده میان حق و باطل (قرآن) را فرستاد همانا آنان که به آیات خدا کافر شدند بر آنها عذاب سخت است و خدا مقتدر و کیفرکنندهی ستمکاران است.
5) همانا چیزی در آسمان و زمین از خدا پنهان نیست.
6) خدا است که مینگارد صورت شما را در رحم مادران هرگونه اراده کند (زشت و زیبا و نر و ماده) خدائی جز آن ذات یکتا نیست که به هر چیزی توانا و دانا است.
7) اوست خدائی که قرآن را به تو فرستاد که برخی از آن کتاب آیات محکم است که آنها اصل و مرجع سایر آیات کتاب خواهد بود و برخی دیگر آیاتی است متشابه و آنان که در دلشان میل به باطل است از پی متشابه رفته و امتحان شوند تا به تأویل کردن آن در دین را شبهه و فتنهگری پدید آرند در صورتی که تأویل آن کسی جز خدا و اهل دانش نداند، گویند: ما به همهی آن کتاب گرویدیم که از جانب پروردگار ما آمده و بر این دانش و بر این معنی (که آیات قرآن همه از جانب خدا است) تنها خردمندان عالم آگاهند.
8) (که آنها دائم با تضرّع به درگاه خدا گویند:( بار الها! دلهای ما را به باطل میل مده پس از آنکه به حق هدایت فرمودی و به ما از لطف خویش اجر کامل عطا فرما که همانا توئی بخشندهی بیعوض و منّت.
9) بار پروردگارا! محقّقا تو تمام مردم را در روزی (یعنی روز قیامت) که هیچ شبهه در آن نیست جمع سازی (که این وعدهی خدا است) و هرگز نقض وعدهی خویش نخواهد کرد.
10) کافران را هرگز مال و فرزندانشان از عذاب خدا نرهاند و آنان آتشافروز جهنّمند.
11) این گروه هم به مانند فرعونیان و پیشینیان کافر کیش، آیات خدا را تکذیب کردند که خدا آنها را به کیفر گناهانشان مجازات کرد و خدا بدکاران (هر امّت) را سخت به کیفر رساند.
12) بگو (ای پیغمبر) به آنان که کافر شدند که به زودی مغلوب شوید و به جهنّم محشور گردید که بسیار بد جایگاهی است.
13) نشانه و آیتی از لطف خدا با شما مؤمنان این است که چون دو گروه (مؤمن و کافر) با یکدیگر روبرو شوند، گروه مؤمن را که در راه خدا جهاد میکنند گروه کافر دو برابر خود به چشم نگرند (و بدین جهت کفّار از اهل ایمان ترسان و گریزان شوند) و خداوند توانائی و یاری دهد به هر که خواهد و البتّه بدین آیت الهی اهل بصیرت اعتبار جویند.
14) مردم را آرایش حبّ شهوات نفسانی که عبارت از میل به زنها و فرزندان و هَمیانهای زر و سیم و اسبهای نشاندار نیکو و چهارپایان و مزارع است در نظر زیبا و دلفریب است لیکن اینها همه متاع زندگانی فانی دنیا است، و نزد خدا است همان منزل بازگشت نیکو (که بهشت لقای الهی و نعمت باقی ابدی است).
15) (ای پیغمبر) با امّت بگو: میخواهید شما را آگاه گردانم به بهتر از اینها که بر آنان تقوی پیشه کنند نزد خدا باغهای بهشتی است که بر زیر درختان آن نهرها جاری است و در آن جاوید هستند، و زنان پاکیزه و آراستهای و (از همه خوشتر) خشنودی خدا، و خداوند به حال بندگان بینا است.
16) آنان که به درگاه عزّ الهی (به اخلاص) عرضه دارند: پروردگارا! (به کرم خود) گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش جهنّم نگاهدار.
17) آنان صابران و راستگویان و فرمانبرداران و انفاقکنندگان و استغفارکنندگان در سحرگاهانند.
18) خدا (که حقیقةُ الوجود) است به یکتائی خود گواهی دهد که جز ذات اقدس او خدائی نیست و فرشتگان و دانشمندان نیز به یکتائی او گواهند، او نگهبان عدل و درستی است، نیست خدائی جز او که (به هر کار عالم) توانا (و به همه چیز آفرینش) دانا است.
19) همانا دین پسندیدهی نزد خدا آئین اسلام است، و اهل کتاب در آن راه مخالفت نپیمودند مگر پس از آنکه به حقّانیّت آن آگاه شدند و این خلاف را از راه رشک و حسد در میان آوردند و هر کس به آیات خداوند کافر شود بترسد که محاسبهی خدا زود خواهد بود.
20) پس اگر (برای مخالفت با دین حق، به باطل) احتجاج کنند بگو: من خود و پیروانم را تسلیم امر خدا نمودهام و بگو با اهل کتاب و با امّیّان (آنها که دارای علم کتاب آسمانی نیستند) آیا شما چون حق پدیدار شود ایمان آرید؟ اگر ایمان آرند، هدایت یافتهاند، و اگر از حق روی گردانند، بر تو چیزی جز تبلیغ دین خدا و اتمام حجّت بر آنها نیست و خداوند به حال بندگان بینا است.
261) مَثَل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند بمانند دانهای است که از یک دانه، هفت خوشه بروید و در هر خوشه، صد دانه باشد (که یک دانه هفتصد بشود) و خدا از این مقدار نیز بر هر که خواهد بیفزاید چه خدا رحمت بی مُنتها است و به همه چیز احاطهی کامل دارد.
262) آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند و در پی انفاق (به مستحقّان) منّتی نگذارده و آزاری نکنند، آنها را پاداش نیکو نزد خدا خواهد بود و از هیچ پیش آمدی بیمناک نباشند و هرگز (در دنیا و عقبی) اندوهناک نخواهند بود.
263) فقیر سائل را به زبان خوش و طلب آمرزش ردّ کردن بهتر است تا آنکه صدقه دهند و از پی آن آزار کنند، خداوند از (اطاعت و صدقهی) خلق بی نیاز و بر (عصیان و بخل) آنان بردبار است.
264) ای اهل ایمان! صدقات خود را به سبب منّت و آزار تباه نسازید مانند آنکه مال خود را از روزی ریا انفاق کند (تا خودنمائی و جلب توجه مردم به خود کند) و ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده، مَثَل چنین ریاکار بدان ماند که (بجای آنکه در زمین قابلی دانهی بذر افشاند) دانه را بر روی سنگ سخت ریزد و تند بارانی غبار آن نیز بشوید که نتوانند هیچ حاصلی از آن بدست آرند، و خدا گروه کافران را راه سعادت و هدایت ننماید.
265) و مَثَل آنان که مالشان را در راه خشنودی خدا انفاق کنند و با کمال اطمینان خاطر دل به لطف خدا شاد دارند مثل دانهای است که در زمین شایسته بریزند، بر آن باران زیادی بموقع ببارد و ثمره و حاصلی دو چندان که منتظرند دهد، و اگر باران بسیار نیاید اندک اندک بارد تا باز به ثمر رسد و خداوند به کار با اخلاص بی ریای نیکان بصیر و آگاه است.
266) آیا میخواهید که یکی از شما را باغی باشد از درخت خرما و انگور، زیر آن درختان، جویهای روان و در آن هرگونه میوه موجود باشد، ناگاه ضعف و پیری بدو فرا رسد (که هیچکار نتواند کرد) و او را فرزندان خُرد و ناتوان باشد (که به کاری قادر نیستند) و در باغ او بادی آتش بار افتد همه را بسوزاند (حالِ کسی که انفاق به ریا و یا به منّت و اذیّت کند بدین ماند) خداوند آیات خود را برای شما روشن بیان میکند، که در مال کارها و حقیقت احوال فکر کنید.
267) ای اهل ایمان! انفاق کنید از بهترین آنچه (به کسب و تجارت) اندوختهاید و از آنچه برای شما از زمین میرویانیم، و بدها را برای انفاق معیّن نکنید در صورتی که شما خود جنس بد را نستانید مگر آنکه از بدی آن شما خود چشمپوشی بتوانید کرد و بدانید که خدا از خلق البته بینیاز و به ذات خود ستوده صفات است.
268) شیطان به وعدهی فقر و ترس بیچیزی، شما را به کارهای زشت (و بخل) وادار کند، و خدا به شما وعدهی آمرزش و احسان دهد و خدا را فضل و رحمت بیمُنتها است و به همهی امور جهان دانا است.
269) خدا عطا کند فیض حکمت و دانش را به هر که خواهد، و هر که را به حکمت و دانش رساند دربارهی او مرحمت و عِنایت بسیار فرموده و این حقیقت را (که علم بهترین عطا است) جز خردمندان عالم متذکّر نشوند.
270) هر چه انفاق کنید و یا به نذر و صدقه دهید همانا خداوند میداند، (ولی اگر در حقّ مسکینان ستم کنید) ستمکاران را (در دو جهان) یار و مُعینی نخواهد بود.
271) اگر به مستحقّان آشکارا انفاق صدقات کنید کاری نیکو است، لیکن اگر در پنهانی به فقیران (آبرومند) رسانید نیکوتر است و خدا به پاداش آن، گناهان شما محو و مستور دارد و خدا از آشکار و نهان شما آگاه است.
272) (ای رسول ما!) بر تو (دعوت خلق است و) هدایت خلق نیست لیکن خدا هر که را خواهد هدایت کند، و شما هر انفاق و احسان کنید دربارهی خویش کردهاید و نبایست انفاق کنید جز در راه رضای خدا و هر نیکی کنید، از خداوند پاداش تمام به شما میرسد و هرگز به شما ستم نخواهد رسید.
273) صدقات مخصوص فقیرانی است که در راه خدا ناتوان و بیچارهاند و توانائی آنکه کاری پیش گیرند ندارند و از فرط عَفاف چنان احوالشان به مردم مشتَبه شود که هر کس از حال آنها آگاه نباشد پندارد آنها غنی و بینیازند و شما بایست به فقر آنها از سیمایشان پی ببرید که از عزّت نفس هرگز آنها چیزی از کس سؤال نکنند، و هر چه انفاق کنید خدا بر آن آگاه است.
274) کسانی که مال خود را انفاق کنند در شب و روز، نهان و آشکار، آنان را نزد پروردگارشان پاداش نیکو خواهد بود و هرگز (از حادثهی آینده) بیمناک و (از امور گذشته) اندوهگین نخواهند گشت (این آیه دربارهی علی‹ع› نازل شد که چهار درهم داشت: یکی را در شب یکی را در روز یکی را آشکار یکی را پنهان به فقیران عطا فرمود).
275) آن کسانی که ربا خورند (از قبرها در قیامت) برنخیزند جز به مانند آن که به وسوسه و فریب شیطان مُخَبَّط و دیوانه شده؛ و آنان بدین سبب در این عمل زشت (ربا خوردن) افتند که گویند هیچ فرق میان معاملهی تجارت و ربا نیست، و حال آنکه خداوند تجارت را حلال کرده و ربا را حرام، هرکس پس از آنکه پند و اندرز کتاب خدا بدو رسید از این عمل (ربا خوردن) دست کشد خدا از گذشتهی او درگذرد و عاقبت کار او با خدا باشد و کسانی که از اینکار دست نکشند آنان اهل جهنّماند و در آن جاوید معذّب خواهند بود.
276) خداوند سود ربا را نابود گرداند (که ربا جز لعنت و شَقاوت در دنیا و آخرت سودی ندارد) و صدقات را افزونی بخشد و خدا دوست ندارد مردم سخت بیایمان گنه پیشه را (که ربا خوار و حریص و بخیلند).
277) همانا آنان که اهل ایمان و نیکوکارند و نماز بپا دارند و زکوة بدهند آنان را نزد پروردگار پاداش نیکو خواهد بود و هرگز ترس و بیمی (از حوادث آینده) و اندوه و غمی (از گذشته) نخواهند داشت.
278) ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا بترسید و رها کنید زیادی ربا را اگر به راستی اهل ایمانید.
279) پس اگر ترک ربا نکردید آگاه باشید که به جنگ خدا و رسول او برخاستهاید و اگر از این کار پشیمان گشتید، اصل مال شما برای شماست (نه زیاده) پس شما به کسی ستمی نکردهاید و ستمی از کسی نکشیدهاید.
280) و اگر (از کسی که طلبکار هستید) تنگدست شود، بدو مهلت دهید تا توانگر گردد و اگر (در هنگام تنگدستی) به رسم صدقه ببخشد (که عوض در آخرت یابید) برای شما بهتر است اگر (به مصلحت خود) دانا باشید.
281) بترسید از آن روزی که در آن روز بسوی خدا بازگشت میکنید، پس هر کس کاملأ پاداش عمل خویش خواهد یافت و به هیچ کس هیچ ستمی نکنند.
282) ای اهل ایمان! چون به قرض و نسیه معامله کنید تا زمانی معیّن، سند و نوشته در میان باشد و بایست نویسندهی درستکاری معاملهی میان شما را بنویسد، و از نوشتن اِبا نکند که خدا به وی نوشتن آموخته پس باید بنویسد و مدیون امضاء کند و از خدا بترسد از آنچه مقرّر شده چیزی نکاهد (و نیفزاید) و اگر مدیون سفیه و یا صغیر است و صلاحیّت امضاء ندارد، ولیّ او به عدل و درستی امضا کند، و دو تن از مردان گواه آرید و اگر دو مرد نیابید، یک تن مرد و دو زن هر که را طرفین راضی شوند گواه گیرند که اگر یک نفر آنها فراموش کند دیگری را در خاطر باشد و هرگاه شهود را (به مجلس و یا به محکمه) بخوانند امتناع از رفتن نکنند و در نوشتن آن با تاریخ معیّن مسامحه نکنید چه معامله کوچک و چه بزرگ باشد، این درستتر است نزد خدا و محکمتر برای شهادت و نزدیکتر به اینکه شک و ریبی در معامله پیش نیاید که موجب نزاع شود مگر آنکه معاملهی نقد حاضر باشد که دست به دست میان شما برود، در این صورت باکی نیست که ننویسید و هرگاه معامله (متاع مهمّی و مال پربهائی) کنید در آن گواه گیرید و نبایست به نویسنده و گواه (در حال و کارشان) ضرری رسد اگر چنین کنید نافرمانی کردهاید، از خدا بترسید (نافرمانی حکم او نکنید)، خداوند به شما تعلیم مصالح امور کند و خدا به همه چیز دانا است.
283) و اگر در سفر باشید و نویسنده (برای سند قرض و معاملهی نسیه) نیابید برای وثیقهی دین گروی گرفته شود، و اگر امین داند برخی، برخی را، به آن کس که امین شناخته، امانت بسپارد، و از خدا بترسد، (و به امانت خیانت نکنبد)، و کتمان شهادت ننمائید که هر کس کتمان شهادت کند البتّه به دل گناهکار است و خدا از همه کار (پیدا و نهان) شما آگاه است.
284) آنچه در آسمانها و زمین است همه ملک خدا است و اگر آنچه (از اغراض خیر و شر) در دل دارید آشکارا و یا مخفی کنید همه را خدا در محاسبهی شما خواهد آورد آنگاه هر که را خواهد ببخشد و هرکه را خواهد عذاب کند و خداوند بر هر چیز توانا است.
285) رسول به آنچه خدا بر او نازل کرد ایمان آورده و مؤمنان نیز همه به خدا و فرشتگان خدا و کتب و پیغمبران خدا ایمان آوردند (و گفتند) ما میان هیچ یک از پیغمبران خدا فرق نگذاریم (به همه ایمان داریم) و همه (یک زبان و یک دل در قول و عملی) اظهار کردند که ما فرمان خدا را شنیده و اطاعت کردیم، پروردگارا! ما آمرزش تو را میخواهیم و میدانیم که بازگشت همه بسوی تو است.
286) خدا هیچ کس را تکلیف نکند مگر به قدر توانائی او (و روز جزا) نیکیهای هر شخص به سود خود او و بدیهایش نیز به زیان خود اوست؛ بار پروردگارا! ما را بر آنچه به فراموشی یا بر خطا کردهایم مؤاخذه مکن؛ بار پروردگارا! تکلیف گران و طاقت فرسا چنانکه بر پیشینیان نهادی بر ما نگذار؛ بار پروردگارا! بار تکلیفی فوق طاقت ما را به دوش ما منه و بیامرز و ببخش گناه ما را و بر ما رحمت فرما، تنها سلطان ما و یار و یاور ما توئی، ما را بر (مغلوب کردن) گروه کافران یاری فرما.
241) مردان، زنانی را که طلاق دهند، به چیزی بهرهمند کنند؛ این کار سزاوار مردم پرهیزکار است.
242) خدا آیات را برای شما بدینگونه روشن بیان کند که خردمند شوید.
243) آیا ندیدید آنهائی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند که هزارها تن بودند، خدا فرمود: بمیرند (همه مردند) سپس آنها را زنده کرد زیرا خدا را در حق بندگان، فضل و کرم است لیکن بیشتر مردم سپاسگزار حق نیستند.
244) جهاد کنید در راه خدا و بدانید که خدا (به گفتار و کردار خلق) شنوا و دانا است.
245) کیست که خدا را وام (یعنی قرض الحسنه) دهد تا خدا بر او به چندین برابر بیفزاید؟ و خدا است که میگیرد و میدهد و (خلق) بسوی او همه باز میگردند.
246) ندیدی آن گروه بنیاسرائیل را که پس از وفات موسی از پیغمبر وقت خود (یوشع یا شمعون یا شموئیل) تقاضا کردند که: پادشاهی برای ما برانگیز تا به سرکردگی او در راه خدا جهاد کنیم؛ پیغمبر آنها گفت: اگر جهاد فرض شود، مبادا به جنگ قیام نکرده و نافرمانی کنید. پاسخ دادند که: این چگونه شود که به جنگ نرویم در صورتی که دشمنان ما، ما و فرزندان ما را به ستم از دیارمان بیرون کردند (البته همه جنگ خواهیم کرد). پس چون با درخواستهای آنها حکم جهاد بر آنان مقرّر گردید بجز اندکی، همه روی از جهاد گردانیدند و خدا به کردار ستمکاران آگاه است.
247) پیغمبر آنها گفت: همانا خداوند طالوت را به پادشاهی شما برانگیخت، گفتند که: از کجا او را بر ما بزرگی و شاهی روا است در صورتی که ما به پادشاهی شایستهتر از اوئیم و او را مال فراوان نیست؟ (رسول در جواب آنها) گفت که: او از این رو به شاهی شایستهتر خواهد بود که خداوندش بر شما برگزیده و او را افزونی بخشیده در دانش و توانائی و خدا مُلک خود را به هر که خواهد بخشد که او به حقیقت توانگر و دانا است.
248) پیغمبرشان بدان گروه گفت که: نشانهی شاهی او این است که تابوتی که در آن سکینهی خدا و الواح بازمانده از خانوادهی موسی و هارون است و فرشتگانش به دوش برند برای شما خواهد آورد، که در آن برای شما حجّتی است روشن، اگر اهل ایمان باشید.
249) پس هنگامیکه طالوت لشکر کشید، سپاه خود را گفت: همانا خدا شما را به نهر آبی آزمایش کند، هر آنکه از آن بیاشامد از من و آئین من نیست؛ و هر آنکه هیچ نیاشامد یا کفی بیش برنگیرد، از من و آئین من خواهد بود، پس همه سپاه آشامیدند بجز عده قلیلی از آنها، (بدین سبب که معصیت حق کردند) چون طالوت و سپاهش مواجه با دشمن شدند (لشکر بیمناک گشته و) گفتند: ما را تاب مقاومت جالوت و سپاه او نخواهد بود، آنان که به لقاء رحمت خدا و ثواب آخرت معتقد بودند (یعنی آن عدّهی قلیل پاک عقیده که اطاعت کرده و از آن نهر نیاشامیدند ثابت قدم مانده و) گفتند: چه بسیار شده که به یاری خدا گروهی اندک بر سپاهی بسیار غالب آمدهاند، خدا یار و مُعین صابران است.
250) چون آنها در میدان مبارزهی جالوت و لشکریان او آمدند از خدا خواستند که: بار پروردگارا! به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شکست کافران یاری فرما.
251) پس به یاری خدا کافران را شکست دادند و داود(ع) امیر آنها جالوت را بکشت و خدایش پادشاهی و فرزانگی عطا فرمود و از آنچه میخواست بدو بیاموخت؛ و اگر خدا برخی مردم را در مقابل بعضی دیگر برنمیانگیخت، فساد روی زمین را فرا میگرفت و لیکن خدای متعال خداوند فضل و کرم بر همهی اهل عالم است.
252) این آیات خدا است که به راستی برای تو میخوانیم و همانا تو البته از جملهی پیغمبران مُرسل میباشی.
253) این پیغمبران را برخی بر بعضی برتری و فضیلت دادیم، بعضی با خدا سخن گفته و بعضی رفعت مقام یافته، و عیسی پسر مریم را معجزات آشکار دادیم و او را به روحالقُدُس نیرو بخشیدیم، و اگر خدا میخواست پس از فرستادن پیغمبران و معجزات آشکار، مردم (اُمم و مِلل) با یکدیگر در مقام خصومت و قتال بر نمیآمدند لیکن بر خلاف و دشمنی با هم برخاستند که برخی ایمان آورده و بعضی کافر شدند و اگر خدا میخواست با هم بر سر جنگ و نزاع نبودند و لیکن خدا به مصلحتی که داند هر چه مشیّتش تعلّق گیرد خواهد کرد.
254) ای اهل ایمان! از آنچه روزی شما کردیم انفاق کنید پیش از آنکه بیاید روزی که کسی نه برای آسایش خود چیزی تواند خرید و نه دوستی و شفاعتی بکار آید و کافران (آن روز دریابند که به روزگار خود) ستم بسی کردهاند.
255) خدای یکتا است که جز او خدائی نیست، زنده و پاینده است، هرگز او را کسالت خواب فرا نگیرد تا چه رسد که به خواب رود، اوست مالک آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است؛ که را این جرأت است که در پیشگاه او به شفاعت برخیزد مگر به فرمان و اجازهی او، علم ازلی او محیط است به آنچه از ازل پیش نظر خلق بوجود آمدهاست و آنچه سپس تا ابد موجود خواهد شد و خلق به هیچ مرتبهی علم او احاطه نتوانند کرد مگر به آنچه او خواهد؛ قلمرو علمش از آسمانها و زمین فراتر و نگهبانی زمین و آسمان بر او آسان و بی زحمت است چه او دانای بزرگوار و توانای با عظمت است.
256) کار دین به اجبار نیست، راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردید، پس هر که از راه کفر و سرکشی برگردد و به راه ایمان و پرستش خدا گراید، به رشتهی محکم و استواری چنگ زده که هرگز نخواهد گسست و خداوند (به هرچه خلق گویند و کنند) شنوا و دانا است.
257) خدا یار اهل ایمان است، آنان را از تاریکیهای جهان بیرون آرد و به عالم نور بَرَد؛ و آنان که راه کفر گزیدند، یار ایشان شیطان و دیو است، آنها را از عالم نور به تاریکیهای گمراهی درافکند، این گروهند اهل دوزخ و در آن مخلّد خواهند بود.
258) آیا ندیدی (در تواریخ اُمم نمینگری) که پادشاه زمان ابراهیم‹ع› دربارهی یکتائی خدا با ابراهیم به جَدَل و احتجاج برخاست؟ چون ابراهیم گفت: خدای من آن است که خلق را زنده میکند و باز میمیراند. (نمرود) گفت: من هم زنده میگردانم و میمیرانم (و گفت دو زندانی را آوردند یکی را آزاد کرد و یکی را بکشت، و چون مردم نادان پنداشتند که این عمل اِحیاء و اِملة است) ابراهیم (از این دلیل عدول کرد و) گفت که: خداوند، خورشید را از طرف مشرق برآورد، تو اگر توانی از مغرب بیرون آر؛ آن کافر نادان در جواب عاجز ماند که خدا رهنمای ستمکاران نخواهد بود.
259) یا به مانند آن کس که (برخی از مفسّرین گفتند مراد عُزَیز است) به دهکدهای گذر کرد که خراب و ویران شدهبود، گفت: به حیرتم که خدا چگونه باز این مردگان را زنده خواهد کرد؟ پس خداوند او را صد سال میراند سپس زندهاش برانگیخت و بدو فرمود که: چند مدّت درنگ نمودی؟ جواب داد: یک روز یا پارهای از یک روز، خداوند فرمود: نه چنین است بلکه صد سال است (که به خواب مرگ افتادی) نظر در طعام و شراب خود بنما (مفسّرین گفتند: طعامش انگور و شرابش آب انگور یا شیر بود) که هنوز تغییر ننموده و الاغ خود را نیز بنگر تا احوال بر تو معلوم شود و ما تو را حجّت برای خلق قرار دهیم (که امر بعثت را انکار نکنند) و بنگر در استخوانهای آن که چگونه درهمش پیوسته و گوشت بر آن پوشانیم؛ چون این کار بر او آشکار و روشن گردید گفت: همانا اکنون به حقیقت و یقین میدانم که خداوند بر هر چیز قادر و توانا است.
260) و چون ابراهیم گفت: بار پروردگارا! به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟ خداوند فرمود: باور نداری؟ گفت: آری باور دارم لیکن خواهم تا به مشاهدهی آن (از عالم علم به مقام شُهود) دلم آرام گیرد. خداوند فرمود: چهار مرغ بگیر و گوشت آنها به هم درآمیز، آنگاه هر قسمتی بر سر کوهی بگذار سپس آن مرغان را بخوان تا بسوی تو شتابان پرواز کنند و آنگاه بدان که همانا خداوند (بر همه چیز خلق) توانا و (به حقایق امور عالم) دانا است.